اجراهای خصوصی / شهریار سخن

Shahriar-e Sokhan

Shoor

Vocal:

MohammdReza Shajarian

Musicians:

MohammadReza Lotfi

Poet:

Shahriar

شهریار سخن

شور

آواز:

محمدرضا شجریان

نوازندگان:

محمدرضا لطفی (تار)

شاعر:

شهریار

در این اثر که ۲۵ اسفند ۱۳۵۵ اجرا  شده است ، چهار هنرمند شاخص شعر و موسیقی حضور دارند که شرح مبسوط آن توسط جناب ابتهاج در کتاب «پیر پرنیان اندیش» آمده است:

با شجریان و لطفی در محضر شهریار

امشب، پس از چند ساعت حافظ خوانی، سایه از آن گنجینه اسرار، نواری ممتع گذاشت. سایه و شجریان و لطفی به دیدار شهریار در تهران می روند در سال ۱۳۵۵...

چه ساز درخشانی می زند لطفی! شهریار به وجد آمده و مرتب «به به! به به!» می گوید.

شهریار هم خوب ساز می زد و هم خوب موسیقی ایرانی رو می شناخت. این سازی که لطفی تو نوار داره می زنه، سازیه که دست آقای حسینقلی بود. سبکش هم اینجا مثل آقا حسینقلیه. تا لطفی دو تا مضراب زد، شهریار به من گفت: سایه جان! سایه جان! مثل آقای حسینقلی می زنه (حالت شهریار را تقلید می کند)

کمی که استاد لطفی ساز می زند، شهریار آواز سوخته ای می خواند. گل از گل سایه شکفته است. کیف می کند... شهریار در پایان آواز کوتاهش به استاد شجریان می گوید: «اگه صدا داشتم دکانتو تخته می کردم.» و استاد شجریان می خندد. سایه هم غش غش می خندد. هم در نوار و هم نزد ما! استاد شجریان شروع می کند به خواندن:
اگه چه رند و خراب و گدای خانه به دوشم...

چه عیشی می کرد شهریار! به به چه چه از دهنش نمی افتاد. اصلا فکر نمی کرد چنین ساز و آوازی بشنوه. این ساز که لطفی داره می زنه رو عینا آقای حسینقلی زده که من دارم نوارشو. توجه می کنید شجریان چه آواز زلالی داره؟ سرش را تکان می دهد...

شهریار دوباره به به غرایی می گوید و سایه می خندد.

می بینید چقدر ذوق می کنه شهریار! شهریار به شجریان گفت: آقای شجریان! شما افشاری هم یاد گرفتی؟ بلدی افشاری بخونی؟ (لحن شهریار را تقلید می کند). طفلک شجریان سرخ شد و سرشو پایی انداخت و گفت: بله استاد!»

غزل آواز از شهریار:
اگر چه رند خراب و گدای خانه به دوشم
گدایی در جانان به سلطنت نفروشم
چو دیگجوش فقیران بر آتشم من و جمعی
گرسنه غم عشقند و عاشقند به جوشم
بریشم طرب چنگ آسمانم و چون چنگ
به زخمه ای که خراشد رگم چرا نخروشم؟
فلک دوتا شده بیند که من بدین تن لاغر
چگونه بار امانت نهاده اند به دوشم
چگونه پند نیوشم به گوش هوش که خود عشق
نهاده پنبه به حکمت به گوش پند نیوشم
اگر جمال تو باشد به جسم و جان همه چشمم
وگر پیام تو آید به جان و دل همه گوشم
سزد که ناز فروشم به عالم از سر مستی
که مست باده عشق و خمار و باده فروشم
اگر جهان همه نیش است غم نمی خورم اما
به شرط آن که رسد شکّری از آن لب نوشم
شبی به گوش دلم زد سروش عرش،صلایی
هنوز گوش به زنگ همان صلای سروشم
تو #شهریار بیان از سکوت نیم شب آموز
گمان مبر که گرم لب تکان نخورد خموشم

;

شهریار سخن

آثار مرتبط

نظرات کاربران