شب فراق که داند که تا سحر چندست
مگر کسی که به زندان عشق در بندست
بگفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو ببالای دوست مانندست
پیام من که رساند به یار مهر گسل
که بر شکستی و ما را هنوز پیوندست
قسم به جان تو خوردن طریق عزت نیست
بخاکپای تو که آن هم عظیم سوگندست
زدست رفته نه تنها منم درین سودا
چه دست ها که زدست تو بر خداوندست
برگ سبز ۲۷۱
نظرات کاربران